جدول جو
جدول جو

معنی دست چینی - جستجوی لغت در جدول جو

دست چینی
(دَ)
انتخاب. گزینش. و رجوع به دست چین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست چپی
تصویر دست چپی
ویژگی چیزی که در سمت چپ قرار دارد
در علوم سیاسی کسی که با سیاست و روش دولت و اوضاع موجود کشور خود مخالف و خواهان دگرگونی و تحول است، چپ رو، چپ گرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست چین
تصویر دست چین
ویژگی میوه یا چیز دیگر که آن را با دست چیده و برگزیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دست چیده. چیده شده با دست. به دست از درخت چیده شده. (یادداشت مرحوم دهخدا). که با دست چیده اند و خود از درخت نیفتاده است (میوه) ، گزیده و منتخب از میوه و امثال آن. گزیده و منتخب از هر چیز بطور مطلق. برگزیده و خلاصه و سرچین. (آنندراج) ، چیزی را که به دست بچینند و انتخاب کنند. (آنندراج) : در زمستان پس از چهار پنج روز برگها بگردانند و دست چین سازندو در تابستان در دو روز. (ابوالفضل، از آنندراج).
- دست چین شدن، با دست چیده شدن میوه از درخت نه با تکان دادن یا فروافتادن خود میوه.
- ، انتخاب شدن در چیدن.
- ، انتخاب و گزیده شدن.
- دست چین کردن، چیدن با دست نه بوسیلۀ داس یا تکاندن ویا چوب زدن. بازکردن. قطف.
- ، انتخاب کردن میوه در چیدن. برگزیدن ثمار گاه چیدن. چیدن از پس گزیدن.
- ، انتخاب کردن. گزیدن
لغت نامه دهخدا
(دَ چَ)
حالت و چگونگی دست چرب، امداد و اعانت کردن، ثروت و مکنت. (غیاث) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مشت زدن. (ناظم الاطباء). پنجه کردن با کسی تازور و قوت او معلوم شود. (از آنندراج) :
کنم دست پیچی به سنجابیان
زنم سکه بر سیم سقلابیان.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دست چین
تصویر دست چین
میوه ای که با دست چینند، با دست انتخاب کردن اشیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست بینی
تصویر پست بینی
کوتاه بینی آنکه بینی کوتاه دارد مقابل بلند بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست چین
تصویر دست چین
برگزیده، منتخب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست چپی
تصویر دست چپی
((~ چَ))
چپ گرا، چپ رو
فرهنگ فارسی معین
انتخاب، دست گزین، گزینش، گزیده، منتخب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
با دست چیدن، بادست ورچین کردن
فرهنگ گویش مازندرانی